شهيدان خدا
یک تقاضا

یک نگاه انار کرد، یک نگاه به چشمهای منتظر خرابه نشین.

نگاه های منتظر و نیاز آلود مرد بیمار، چهره معصوم و منتظر فاطمه (س) را جلوی چشمانش آورد. چقدر بار خواهش این نگاه ها سنگین بود و چقدر این تصمیم سخت...

به آرامی در را باز کرد. خدا خدا می کرد فاطمه اش خواب باشد.
بعد از مدت ها فاطمه (س) یک تقاضای کوچک از او داشت.
نتوانسته بود دست رد به سینه پیرمرد بزند، حالا از نگاه  به چشم های زهرا (س) شرم داشت.
وارد خانه شد. فاطمه (س) را دید، اما شادمان با طبقی از انار بهشتی در برابرش.
                                                                                             النهایی ج 2 ص 342
پنج شنبه 30 11 1393 8:36 بعد از ظهر
(0) نظر
برچسب ها :فاطمه (س) - انار - تقاضا - چشم های منتظر
شربت آلبالو

 

نویسنده : منوچهر رضایی

موضوع :داستان ایثار و شهادت و دفاع مقدس

نشسته بود روی پیت خلبی ، زیر سایه ی نارون زل زده بود به خانه ی مقابل . خانه ای که حالا خانه نبود . ویرانه ای بود با نخلی سیاه گیسو ، شکسته کمر میان آجرها و آهن های عمود و لخت . با دری افتاده و دیواری پر از ترکش ها ی ریز و درشت .

اگر پلک نمی زد . ، حتی اگر حرکت نمی کرد نمی شد آن هیبت سیاه و در غبار نشسته را زنده است .

 دو خط باریک از گوشه ی چشم ها ، غبار گونه ها را شسته بود و بعد از گذر از زیر گیسو های پریشان حنا بسته اش رسیده بود . به خال آبی چانه اش . صدا های دور را نمی شنید اما اگر صدای انفجار یا شلیک گلوله ای نزدیک بود خودش را جمع می کرد و پشتش را فشار می داد به آجرهای داغ دیوار

دوشنبه 22 3 1391 8:40 بعد از ظهر
(0) نظر
برچسب ها : شربت آلبالو
X